وضعیت جوی و نزولات آسمانی دوران کودکی و نوجوانی ما مثل حالا نبود زمستان ها شاهد بارش برف سنگین بودیم و بعد از هر برف چون خانه ها خشت و گلی بود و بام منازل هم مثل حالا ایزوگام نبود باید برف های بام منازل برداشته می شد تا آب به داخل نفوذ نکند و اگر این اتفاق می افتاد خانه ها ریزش می کرد .
برای همین برف ها را با وسیه ای به نام پارو از بالای بام به پایین می ریختند . البته جلوه هایی از همکاری در این زمینه را هم می دیدیم که همسایه ها به همدیگر کمک می کردند. البته ماجرا به همین جا ختم نمی شود و در ادامه باید تکلیف برف های انباشته شده در معابر و کوچه ها و حیاط منازل مشخص می شد تا مسیر رفت و آمد باز شود چرا که برخی کوچه ها تنگ بود و عرض کوچه کمتر از یک متر ، برای همین کلا مسدود می شد.و از طرفی چون دیوار منازل خشت و گلی بود نباید در کناره دیوار ها هم برف می بود چرا که خطر نم کشیدن و آسیب وجود داشت برای همین برف ها را باید به محیطی دیگر که معمولا فضاهای باز یا کنار جوی آب اصلی روستا بود منتقل می کردند که برای این کار هم از وسیله ای بنام زنبر (وسیله ای شبیه برانکار که از چوب و ترکه های نازک برخی درختان مانند جودانه بافته می شد و دو نفر آن را حمل می کردند) استفاده می شد که در این اواخر با ورود فرغون به روستا از این وسیله هم استفاده می شد البته در مسیرهای طولان از الاغ هم برای حمل برف استفاده می شد. خانه هایی هم که حیاط بزرگ داشتند برف ها در وسط حیاط انباشته می شد و تا مدت ها این برف ها باقی بود و گاهی برف بعدی روی آن می نشست. در این ایام از خشکسالی هم خبری نبود ونه تنها قنات های روستا پر آب بودند در گوشه و کنار چشم هایی هم می جوشید که برخی از این چشمه ها آبشخور دام ها بود مثل چشمه مدحسن