نام :غلامحسین
نام خانوادگی: ناظری
نام پدر: حسنعلی
تاریخ تولد: 1340/07/15
محل تولد: خانیک
تاریخ شهادت:1367/04/31
محل شهادت:سومار
محل دفن: خانیک
یگان اعزام کننده: بسیج جهادگر جهاد
زندگی نامه جهادگر «شهید غلامحسین ناظری»
بسم رب الشهدأ و الصدقین
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفأ کانهم بنیان مرصوص»
خداوند آن مؤمنان را که در صف جهاد کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند بسیار دوست می دارد. «قرآن مجید»
جهادگر «شهید غلامحسین ناظری» در سال 1340 در روستای خانیک از توابع شهرستان فردوس در خانواده ای زحمت کش و کشاورز و متدین و دوستدار اهل بیت(ع) چشم به جهان گشود.
گفتنی است: این شهید گرانقدر برای سومین بار در مورخه 13/4/67 مشتاقانه به فرمان امام خود لبیک گفت و عازم مناطق جنگی کشورمان شد و پس از چند روز ایثار و از خود گذشتگی بر اثر بمباران های شیمیایی و اقدامات ناجوانمردانه رژیم بعثی و منافقین کوردل در مورخه 31/4/67 روح ملکوتیش را که در قفس کالبدش محبوس بود آزاد گردید و پر کشید و به سوی معبودش شتافت.
وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حافظ روستای خانیک به اتمام رسانید و سپس به علت عدم وجود مدرسه راهنمایی در روستای خانیک جهت ادامه تحصیل به شهرستان فردوس عزیمت نمود و در مدرسه راهنمایی سید جماالدین اسد آبادی مشغول به تحصیل شد و به علت علاقه ای که به امور فنی داشت تحصیلات دوره راهنمایی را ناتمام گذاشت و برای نیل به هدف مذکور در یکی از تعمیرگاه های اتومبیل در شهر فردوس مشغول به کار شد.
شهید عزیز، کمال اخلاق اسلامی را دارا بود و قلبی سلیم و چهره ای بشاش و گشاده رو داشت و در شجاعت و سخاوت بی نظیر و در گفتار و کردارش با وفا و متین بود و هر عکس العمل ناشایستی را با خنده و با زیبایی خوش پاسخ مناسب می داد.
برخوردش با اقوام و دوستان چنان خالصانه و عاقلانه بود که درک کرده بود و در هنگام پیش آمدن گرفتاری ها و مشکلات و مصایب صبور بود و آن را مد نظر داشت و از امکاناتی که در اختیارش بود جهت بذل و بخشش به اقوام و دوستان از هیچ کوششی دریغ نمی کرد ولی هیچ علاقه ای به امور مالی و زرق و برق دنیای فانی نداشت و نسبت به آن بی اعتنا بود و از حداقل امکانات حداکثر استفاده را می کرد. اخلاق و رفتار و کردارش در منطقه الگو و زبان زد تمامی مردم بود.
شهید گرانقدر در انجام مقررات و اداء وظیفه مقید بود و به همین جهت برای انجام خدمت سربازی در تاریخ 22/12/59 به شهرستان تربت حیدریه معرفی و اعزام شد و مدت آموزش سربازی را در آنجا سپری و بقیه مدت سربازی را در شهرستان شیراز تا مورخه 22/12/61 به پایان رسانید و در این مدت باز هم به دلیل علاقه بیشتر در قسمت موتوری یگان مشغول به کار شد و پس از اتمام دوره سربازی چون شیفته ی ارگان های انقلابی بود و بهتر می توانست در خدمت مردم محروم روستایی باشد جهاد سازندگی را جهت خدمت برگزید و در این ارگان علاوه بر کارائی و خلوص نیتی که در کارش داشت هرگز از جبهه های حق علیه باطل غافل نمی شد و جهت مقابله با نیروهای بعثی برای نخستین بار در تاریخ 15/8/62 عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد و با تمام توان انجام وظیفه نمود و در تایخ 1/10/62 مدت مأموریتش به پایان رسید و در سنگر جهاد سازندگی مشغول به کار شد.
شهید ناظری باز هم با رفتن یک مرتبه به جبهه و تلاش در پشت جبهه را کافی ندید و برای دومین بار در تاریخ 14/8/65 با توجه به حضور برادرش «شهید محمد حسین ناظری» در جبهه عازم مناطق عملیاتی گردید که از خود گذشگی ها و شجاعت و ایثار او زبان زد تمامی سنگر سازان بی سنگر هست و به گفته یکی از مسوولین مهندسی رزمی جهاد شهید ناظری در مدت مأموریتش در سخت ترین شرایط مسوولیت ارتباطی و تدارکاتی محوری را به مدت 2 ماه به عهده داشت که برادران اعزامی هیچ کدام بیش از 10 روز تاب و توان مقاومتش را نداشتند.
در همین مدت مأموریت دچار حملات شمییایی نیروهای بعثی شد که بر اثر امداد های غیبی و الطاف لایزال الهی نجات یافت و در همین ایام برادر کوچکترش که در منطقه عملیاتی مریوان مشغول خدمت سربازی بود با وجود دوری راه بدیدارش آمد و پس از چند روزی ملاقات با هم قرار گذاشتند که در تاریخ معین به زادگاهشان روستای خانیک و شهرستان فردوس مراجعت نمایند.
بر همین اساس برادر کوچکتر ایشان «شهید محمد حسین ناظری» به منطقه مریوان بازگشت و پس از چند روزی در همین منطقه به شهادت رسید و نتوانست به وعده خود را جامه ی عمل بپوشاند و طبق قرار قبلی «شهید» «غلامحسین ناظری» به فردوس مراجعت نمود ولی نتوانست برادرش را در روز تعیین شده ملاقات نماید چرا که برادرش دعوت حق را لبیک گفته بود.
این شهید بزرگوار در تشیع پیکر مطهر برادرش شرکت نمود و کمال صبر و بردباری را از خود نشان داد و کما فی السابق در جهاد سازندگی در قسمت های کشاورزی مشغول به کار شد و با رغبت بیش از پیش به انجام وظایف شغلی محوله خویش پرداخت. گفتنی است: وی در اواخر اردیبهشت 1367 (ازدواج) عقد کرد.
او با تمام مشکلات و کمترین چشم داشت همیشه در تب و تاب جبهه های حق علیه باطل سوخت و به خوبی آیه ی قرآن مجید را که مردم به زندگی دنیا دلشادند در صورتی که دنیا در قبال آخرت متاعی بیش نیست درک کرده بود و سرانجام طاقت نیاورد و برای سومین بار در مورخه 13/4/67 مشتاقانه به فرمان امام خود لبیک گفت و عازم مناطق جنگی کشورمان شد و پس از چند روز ایثار و از خود گذشتگی بر اثر بمباران های شیمیایی و اقدامات ناجوانمردانه رژیم بعثی و منافقین کوردل در مورخه 31/4/67 روح ملکوتیش که در قفس کالبدش محبوس بود آزاد گردید و پر کشید و به سوی معبودش شتافت.
عکس:
خاطرات مادرشهید:
غلامحسین دارای سه خصلت بود که سایرین نداشتند یکی ازخصائل،
او پسری مظلوم بود سرش به کارخودش بود وآزارش به کسی نمی رسید
دوم از خصلت خوب او گوش به فرمان پدرومادر بود وسومین خصلت
شهید صبر واستقامتش بود که آخرعمر همراهش بود.برخوردهای خوب وجاذب داشت هروقت واردخانه می شد می خندید.اگراوضاع زندگی روزانه
برطبق میل وخواسته اش نبود ابراز ناراحتی نمی کرد وراضی بود به رضای
پروردگار.درمقابل مشکلات استقامت به خرج می دادبه مال ومنال
دنیا دلبستگی نداشت وعلاقه شدیدی به خدمت به مردم داشت که به
همین دلیل وارد جهادسازندگی شد چون جهادسازندگی یک نهادی
بود که خدمت به محرومین می کرد.
دررابطه با ازدواج ایشان،ما مقدمه ازدواج ایشان رافراهم کردیم بنا
بود که با دخترخاله اش ازدواج کند که قرار شد به جبهه برود وبرگردد
که مراسم عقدش را برگزارکنیم که ایشان به جبهه رفتند وبرنگشتند.
نسبت به انجام واجبات وترک محرمات کوشا بود.نمازش را اول وقت
می خواند می دانست نماز اول وقت خواندن موجب می شود که خداوند به عمر انسان برکت می دهد وکساینکه خیروبهره اززندگی وعمر خود ندارند
علتش کم توجهی به نمازاول وقت است.درراهپماییها وتظاهرات مردمی
شرکت می کرد.من بااینکه یکی دیگر هم ازفرزندانم شهیدشده وداغ دیدن سخت است معهذا خوشحالم که فرزندانم در راه اسلام وطبق فرمان
نایب بر حق امام زمان به جبهه رفتند وشهیدشدند.
خاطره دیگری که ازشهید دارم این است که برادر شهیدش را درخواب
دیده بود که با هم در یک باغ پر از میوه وگل های رنگارنگ قدم
می زنند برادرشهیدش به اوگفته که تو هم ازاین باغ شریک هستی
که پس ازمدت کوتاهی خبر شهادتش را آوردند خیلی دوست داشتم
صورت فرزندعزیزم را ببوسم ولی نگذاشتند واین آرزو هنوز بر دلم
باقی است.
خاطرات همرزم شهید(محمد علی عاقلی مقدم)
شهید غلامحسن ناظری در مقابل مشکلات وسختی ها مقاوم بردباربود
وسعی می کرد به خاطر توان بالایی که داشت به سایرین کمک کند
به خصوص در عملیات های جنگی به مصدومین ومجروحین جنگی کمک شایانی داشت از نظر شجاعت انسان کم نظیری بود در همان وقتی که
منطقه به وسیله دشمن بمباران شیمیایی می شد آب سنگرتمام شده بود
ازجا بلند می شد وبه فکر آب آوردن برای بچه ها بود مطیع فرمان
حضرت امام بود وبه دلایت عشق می ورزید.
خاطرات همرزم دیگر شهید(غلام علی ضامن)
شهید ناظری در مرحله دومی که به جبهه آمده بودند رانندگی تانکر
آب را عهده دار بودند که درخط مقدم برای رزمندگان اسلام سقایی
می کرد ونحوه شهادت شهید ناظری این بود وقتی برای نجات یکی از
رزمده ها اقدام می نماید به وسیله بمب شیمیایی دشمن مجروح وبیمارستان
باختران به درجه رفیع شهادت نائل می شوند.
شهید ناظری فردی خوش اخلاق وخوش برخورد وخنده رو بود.بیشترعمل
می کرد وکمتر شعار می داد.به انجام واجبات وترک محرمات خیلی
مقیدبود.شجاعت شهید در دقایق آخر عمرش برای ابد در تاریخ ثبت
شد چون اول برای اسلام ودر ثانی برای نجات جان همرزمش جان خود را
فدا کرد ودوست همرزمش را از زیر آوار به درآورد وخودش شهید
شد.
Pingback: شهدای خانیک – روستای خانیک فردوس Khanik Ferdows