: تعاون و انواع آن
تعاون : واژه اي عربي وقرآني است .تعاون از نظر اشتقاق كلمه از باب تفاعل است ، مصادري كه براين وزن در زبان فارسي وارده شده به طور كلي دو نوع ودر دو معني متفاوت به كار رفته است .
1- به معني صفتي وحالتي كه دراصل موجود نباشد ، به خود بستن وبه خود نسبت دادن ، مانند تجاهل ، تشاعر ، تظاهر وتمارض .
2- به معني انجام عمل متقابل ودر برابر هم همچون معنايي كه از كلمات مبارزه ، مصاحبه ، مقاتله ، مشاجره …… به دست مي آيد .از مصادر تعاون …… تعاطف وتباين نيز فهميده مي شود به طوري كه معاني به يكديگر كمك كردن با هم مهرباني كردن ، واز هم دور شدن از اين كلمات به ذهن متبادر مي گردد . (غلامرضا سليم ، 1347 : 5 ).
معادل كلمه ي تعاون در زبانهاي اروپايي cooperation است كه در نقطه مقابل رقابت competition قرار مي گيرد .
فرهنگ لغات انگليسي وبستر كلمه ي cooperation را ، كار كردن با هم براي يك مقصود وجمع شدن به دور هم براي انجام دادن يك امر مشترك وعمل همكاري اقتصادي نيز معني كرده است .
ونيز فرهنگ فرانسوي ( گراند لاروس) آن را به معني عمل همكاري وشركت در انجام كار مشترك و روش وعملي كه به موجب آن افراد يا خانواده هاي داراي منافع مشترك مؤسسه اي را به وجود مي آورند بيان كرده است . (پيشين ص 7).
معادل فارسي كلمه تعاون نيز همكاري ، به معني يكديگر راياري كردن ، بهم ياري رساندن ، همدستي ، ياري ودستگيري است .(فرهنگ معين. ج 1 . ص 1907).
براساس يك تقسيم بندي كلي همكاري ها به دو نوع تقسيم مي شوند :
1- همكاري هاي سنتي
2- همكاري هاي رسمي يا شركت هاي تعاوني .(حميد انصاري ، 1376: 11)
از آنجا كه بحث ما در مقوله نخست مي گنجد لذا به تعريف نوع اول مي پردازيم .
همكاري هاي سنتي شكلي از تعاون هستند كه از ديرباز در جوامع گوناگون براي حل مسائل ومشكلات موجود بكار گرفته شده است .اين نوع از همكاري داراي خصوصياتي است كه آنرا از همكاريهاي غيرسنتي (رسمي ) متمايز مي سازد .
1- همكاري هاي سنتي با آداب ورسوم وفرهنگ جامعه رابطه اي نزديك و گاه بسيار پيچيده دارد .
2- برهمكاريهاي سنتي مقررات عرفي غير مكتوب تسلط دارند .
3- ازآنجا كه در جوامع سنتي آداب ورسوم وسنت ها از منطقه اي به منطقه ديگر تفاوت مي كند . بنابراين همكاريهاي سنتي آنها نيز مختلف ومتفاوت هستند .
4- پيدايش همكاريهاي سنتي از شكل والگوي مشخص ومعيني پيروي نكرد ه بصورتي خاص براي هر نياز ومورد خاص بوجود مي آيد .
5- غير مستمر بودن همكاريهاي سنتي .
6- در همكاري هاي سنتي تعداد افرادي كه با يكديگر همكاري مي كنند معمولاً كم وانگشت شمار است .
(انصاري : 1376 صفحات 14 الي18).
دكتر مرتضي فرهادي در تفاوت تعاوني هاي سنتي با سایر ياریگریها مي نويسد :
اولاً : گزينش در ساير اشكال ياوري اغلب وجود ندارد مانند بيشتر خودياريها .يا اگر وجود داشته باشد ناقص است وهمه جانبه نيست مانند برخي دگر ياريها وبيشتر همياريها كه در آن گروه ياري دهنده يكديگر را نگزيده وتنها از جانب « ياري گيرنده » فراخوانده شده اند …. در حالي كه درتعاوني هاي سنتي افراد گروه به نسبت يكديگر را برگزيده يا توسط سرگروه گزيده مي شوند .ودر اين گزينش تا حد امكان سختگيري به عمل مي آورند ومعيارهاي اقتصادي وغير اقتصادي متعددي را در انتخاب اعضا در نظر مي گيرند .
ثانياً : كنش ياري در انواع « يادگيريهاي » ديگر نسبت به « تعاوني سنتي » گسسته وكوتاه مدت مي باشد . در صورتي كه در تعاونيهاي سنتي اين كنش نسبتاً پيوسته ودرازمدت است وحداقل اعضاء تعاوني براي يك سال زراعي و يا دامداري يكديگر را بر مي گزينند .
ثالثاً : تعاوني هاي سنتي به خاطر كنش ها وجريانات مختلف ياري كه در آنها برقرار مي گردد و پيچيده تر از ساير ياوريها بوده وگاه همه ی انواع ياوري من جمله تعاونيهاي كوچكتري را در درون خودجاي مي دهند.
رابعاً : تعاوني سنتي كهن ترين گونه ي ياوري در جامعه ي انساني و من جمله در جامعه ايران بوده است .تعاوني هاي سنتي در واقع از تشديد نظم گروهي ،پيوستگي وافزوني كميّت يك ويا چند گونه « كنش ياري » پديدار شده اند به عبارت ديگر تعاوني سنتي همان خود ياري ، همياري ودگر ياري تشديد يافته است . ( فرهادي ، مجله رشد علوم اجتماعي ، ش 6و7 صفحه 58 ).
فرهنگ وتمدن امروزی بشر جز در سايه ی همكاري انسانها در بستر تاريخ امكان پذير نبود و زندگي اجتماعي مديون اين همكاري ها است .واگر اين نظر فلاسفه را كه انسان را اجتماعی و مدنی مي دانند بپذيريم تمايل به همكاري را بايد خصيصه ی ذاتي انسان دانست .هر چند بسياري از جامعه شناسان همكاري انسانها را معلول نيازهاي انسان وعدم توان او درپاسخگويي به نيازهايش دانسته اند .
غزالي مي گويد : اصل دنيا سه چيز است : طعام ولباس و مسكن – اصل صناعت ها كه ضرورت آدمي است نيز سه چيز است .برزيگري وجولاهي و بنّايي لكن هر يكي را فروع اند كه بعضي سازِ آن كنند چون حلاج وريسنده ي ريسمان كه ساز جولاه مي كنند وبعضي آن را تمام مي كنند چون درزي كه كار جولاه تمام مي كند واين همه را به آلت ها حاجت افتاد از چوب و آهن وپوست وغير آن پس آهنگر ودرودگر وخرّاز پيدا آمد .وچون اين همه پيدا آمد .ايشان را به معاونت يكديگر حاجت بود كه هركس همه كار خويش نمي توانست كردن پس ميان ايشان معاملتي پديدار آمد . (محمد غزالي ، 1371 ج1 : 74).
در بسياري از همكاري هاي سنتي كه از گذشته به يادگاري مانده است عنصر بخشش وهديه نقش كليدي را ايفا مي كند .كه اين امر گاهي به صورت معاوضه بوده چرا كه در مواقعي بخشش به جواب فوري منجر شده است .
مارسل موس (Marcel Mauss ) بخشش و هديه اي را كه امروزه در بين جوامع اعم از سنتي يا صنعتي رايج است بازمانده ي شيوه توازن كالا و داد وستدي مي داند كه در جوامع اوليه وجود داشته است . در هديه دادن هر دو طرف بدون اين كه نرخي را مشخص كرده باشند با حسابگري ، دو كالای رد و بدل شده را مقايسه وارزيابي مي كنند . ( روح الاميني 1368 : 241).
مثال در اين خصوص اصطلاح « كاسه همسايگي » است كه همسايگان غذاي خود را بويژه اگر كمي غير عادي نظير غذاهاي بودار يا غذاهايي كه پخت آن دشوار است يا غذاهاي كمياب مي باشد به تنهايي نخورند وآن را بين همسايگان تقسيم كنند .همسايگان نيز وظيفه خود مي دانند كه اين احسان را دير يا زود پاسخ گويند واگر توانستند شايسته تر .ضرب المثل هاي بسياري وجود دارد كه به اين رسم كاسه ي همسايگي و مبادلات غذا با غذا اشاره دارد مانند « كاسه جايي رود كه باز آرد قدح » يا « كاسه همسايه دو پا دارد » يا « كاسه داريم اَرك وَرك ، تو پُركني من پر ترك » (فرهادي ، فصلنامه مطالعات اجتماعي ، ش 26 ، 1383 ص 4 ).
شايد اين سؤال مطرح شود : چيزي كه قرار است جبران شود چه ضرورتي دارد .هركس غذاي خودش را بخورد در پاسخ مي توان گفت آن چيزي که در اين جا مهم است . تأمين نيازهاي صرفاً مادي نيست بلكه فراتر از اين موضوع است .نفس مبادله ارزشمند است .چرا كه ارزشهاي انساني محبت وهمدلي است كه مبادله مي شود .همان گونه كه ضرب المثل ايراني مي گويد : « كاسه همسايگي شكم را سير نمي كند امّا محبّت را افزون مي سازد » ، يا چيزي كه مالينفسكي تحت عنوان كولا (Kula ) در جزاير ملانزي عنوان مي كند .كه در آن اشيايي فاقد هرنوع استفاده مادي وتكنيكي شامل دست بندها وگردن بندهايي از صدف دريايي مبادله مي شود . (روح الاميني ، 1368 : 244 ).
اما آن چه ما در اين نوشته به آن مي پردازيم صرفاً جنبه تشريفاتي ندارد وبلكه حاوي كاركردهاي اقتصادي است .هرچند ساير كاركردهاي مبادله كه قبلاً اشاره شد در اين شيوه هم وجود دارد . آن چه در اين مقاله تحت عنوان مهو (Meho ) مورد بررسي قرار گرفته در ساير نقاط ايران تحت عناوين مختلف وجود دارد .كه دكتر فرهادي از آن به عنوان واره يا شيرواره نام برده وآن را عبارت از سازماني نهادي شده وگسترش ياقته در اغلب مناطق ودر ميان اقوام مختلف ايراني با كاركردهاي مركب مي داند كه از تلاش برخي اشكال تعاوني قديمي تر زاده شده وبه خاطر اقتصادي كردن دامداري معيشتي و نيمه معيشتي در زمينه ي توليد فرآورده هاي شيري (رسا كردن ميزان شير ونيروي كار وصرفه جويي در اين دو عامل ) وبه خاطر ماهيت وتقدس شيروپاره اي نياز هاي اجتماعي – رواني « هموارگان » (اعضاي واره) تا به امروز تداوم يافته است .
( فرهادي – مجله رشد علوم اجتماعي شماره 6 و7 ص 58 ).
دكتر مرتضي فرهادي كه در زمينه تعاوني هاي سنتي وطبقه بندي يادگيريهاي سنتي ايران مطالعات گسترده و طولاني دارد به وجود اين شكل از تعاوني سنتي نه تنها در شهرستان هاي استانهاي مختلف ايران بلكه در ساير كشورها از جمله افغانستان ، تاجيكستان و جمهوري آذربايجان اشاره مي كند كه با نام ها و ظواهر وگاه زمينه هاي كاري همگون يا متفاوت مي توان آن را در جاهاي ديگر جهان نيز يافت .
(فرهادي –فصلنامه علوم اجتماعي ش 26-ص3).
از ديگر تعاوني هاي سنتي مورد بحث ما در خصوص دامداري است .كه به گُمار معروف است .اين نوع تعاوني نيز در بسياري از مناطق روستايي وعشايري ايران بخصوص در بين دامداران خرده پا كه كه تعداد دام آن ها اندك است وجود دارد .